شاهزاده مامان و باباش

مادربزرگم خداحافظ

نمیخواستم وبلاگت رو با غم درست کنم ولی چه کنم گل مامان که دلم غم داره. غم از دست دادن عزیزی فراموش نشده. مادربزرگم بعد از 2 سال مریضی 11 خرداد ساعت 2ونیم ظهر فوت کرد و من موندم بهت از دست رفتن اون. جاش تو خونه خالیه ولی حضورش رو کنارم حس میکنم. وقتی بهش فکر میکنم و به عکساش نگاه میکنم باورم نمیشه رفته ولی این رسم زمونه است و کاریش نمیشه کرد. برام دعا کن تا از ما راضی باشه و پیش خدا دعامون کنه که دعای اون به درگاه خدا مقبول مقبوله
19 خرداد 1393

هفته 18 بارداری

سلام گل پسر مامان. الان تو هفته 18 هستی. میخوای بدونی چه شکلی هستی؟     الان اندازه یه سیب زمینی بزرگ هستی. فدای قد و قواره ات بشه مامان ...
19 خرداد 1393

سلام به گل پسر

سلام عزیز مامان. تو این مدت خیلی باهات حرف زدم ولی به خاطر ترسم شروع به نوشتن و درست کردن وبلاگ نکردم. وقتی روی آبجی کوچولوت باردار بودم اول از همه براش وبلاگ درست کردم ولی وقتی خدا فرشته اش رو از پیش مامان و بابا برد وبلاگش برام سنگین بود. حالا برای تو مینویسم. امیدوارم خدا منو لایق بدونه و بذاره تو پیشم بمونی. میدونستی بابا خیلی دوستت داره. خیلی زیاد. همش حالتو میپرسه و میگه گل پسر ما چی میگه. انتظار داره زود زود باهاش حرف بزنی. ایشالا هزار ساله شی گلم
19 خرداد 1393